پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
کرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت..
نوشته شده در پنج شنبه 3 ارديبهشت 1394
بازدید : 2466
نویسنده : محمد اسلامی
کرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنتصداي عمر از مدينه تا فسا رسيداين قصه آن قدر معروف است كه حتي كتاب‌هاي لغت نيز آن را نقل كرده‌اند . ما آن را از كتاب البداية و النهاية ابن كثير نقل مي‌كنيم :ذكر سيف عن مشايخه أن سارية بن زنيم قصد فسا و دار أبجرد فاجتمع له جموع ـ من الفرس و الأكرادـ عظيمة و دخم المسلمين منهم أمر عظيم و جمع كثير، فرأي عمر في تلك الليلة فيما يري النائم معركتهم و عددهم فخاوفت من النهار و أنهم في صحراء و هناك جبل إن اسندوا اليه لم يؤتوا ألاّ من وجه واحد. فنادي من الغد الصلاة جامعة، حتي اذا كانت الساعة التي رأي أنهم اجتمعوا فيها، خرج الي الناس و صعد المنبر، فخطب الناس و أخبرهم بصفة ما رأي، ثم قال: يا سارية! الجبل الجبل!!! ثم اقبل عليهم و قال ان الله جنودا و لعل بعضها أن لم يبلغّهم. قال: ففعلوا ما قال عمر، فنصرهم الله علي عدوهم و فتحوا البلد.جناب عمر بن خطاب در مدينه مشغول خواندن خطبه نماز جمعه و آيات قرآن را مي خواند؛ يك دفعه سه مرتبه گفت: «يا ساريه الجبل»، همه ماندند كه چه اتفاقي افتاده؛ بعد از نماز از او پرسيدند كه چه شد وسط خطبه اين چنين گفتي؟ گفت: در حين خطبه خواندن، يك نگاهي كردم به ملكوت زمين و زمان، ديدم لشكري كه براي فتح نهاوند فرستاديم، دشمنان از 4 طرف مي خواهند محاصره كنند و آنها را از بين ببرند، فرمانده شان آقاي ساريه بود، او را صدا زدم كه بيائيد به طرف كوه و از يك طرف با دشمن بجنگيد، تا آنها از 4 طرف حمله نكنند؛ آنها هم آمدند به سمت كوه و جنگيدند. بعد از 3 ماه كه لشكر آمد به مدينه، سؤال كرديم كه آيا اين قضيه را شما هم ديديد؟ گفتند: بله، در فلان روز در بيابان نهاوند بوديم كه صداي عمر بن خطاب در فضا طنين انداز شد و همه لشكر هم صداي او را شنيدند و او از مدينه صدا زد: «يا ساري الجبل»، و اگر صداي عمر بن خطاب نبود، همه از بين رفته بوديم و اين پيروزي هم نصيب اسلام نمي شد..البداية و النهاية، ج7، ص94، قصه جنگ فسا و المغني ، عبد الله بن قدامه ، ج 10 ، ص 552 و الشرح الكبير ، عبد الرحمن بن قدامه ، ج 10 ، ص 387 و فيض القدير شرح الجامع الصغير ، المناوي ، ج 4 ، ص 664 و تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 87 و دقائق التفسير ، ابن تيمية ، ج 2 ، ص 140 و أسد الغابة ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 244 و الإصابة ، ابن حجر ، ج 3 ، ص 5 – 6 و تاريخ اليعقوبي ، اليعقوبي ، ج 2 ، ص 156 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 3 ، ص 42 – 43 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 1 ، ص 384 و تاريخ ابن خلدون ، ابن خلدون ، ج 1 ، ص 110 و تاج العروس ، الزبيدي ، ج 16 ، ص 327 .رود نيل تحت فرمان عمر..فخر رازي در تفسيرش از جمله مي‌نويسد :الثاني : روي أن نيل مصر كان في الجاهلية يقف في كل سنة مرة واحدة وكان لا يجري حتى يلقى فيه جارية واحدة حسناء ، فلما جاء الإسلام كتب عمرو بن العاص بهذه الواقعة إلى عمر ، فكتب عمر على خزفة : أيها النيل إن كنت تجري بأمر الله فاجر ، وإن كنت تجري بأمرك فلا حاجة بنا إليك ! فألقيت تلك الخزفة في النيل فجرى ولم يقف بعد ذلك .تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .رود نيل طغيان كرده بود و خانه هاي مردم داشت نابود مي شد. آمدند خدمت عمر بن خطاب كه اي خليفه رسول الله! به داد ما برس كه خانه هايمان رفت. جناب عمر بن خطاب گفت: يك سفالي براي من بياوريد؛ سريع براي او آوردند و با دست مباركش بر روي آن سفال نوشت :اگر به امر خداوند جاري مي شوي، پس جاري شو و اگر به امر خودت جاري مي شوي، ما كاري نداريم هر كاري مي كني بكن. بعد از آن، اين رودخانه ديگر طغيان نكرد و مردم از طغيان رود نيل راحت شدند.زمين از شلاق عمر ترسيد !فخر رازي مي‌نويسد :الثالث : وقعت الزلزلة في المدينة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسكني بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدينة بعد ذلك .وزي در مدينه زلزله شديدي آمد و مردم ريختند بيرون و پناه آوردند به خليفه دوم، خليفه دوم شلاق خود را محكم بر زمين كوبيد و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمين هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ زمين مدينه ديگر زلزله نگرفت .آتش ، تحت فرمان عمر!الرابع : وقعت النار في بعض دور المدينة فكتب عمر على خزفة : يا نار اسكني بإذن الله فألقوها في النار فانطفأت في الحال .تفسير الرازي ، الرازي ، ج 21 ، ص 88 .يكي از خانه هاي مدينه آتش گرفت و سرايت كرد به بخش أعظمي از خانه هاي مدينه. مردم مانده بودند حيران و سرگردان كه خانه ها آتش گرفته. عمر نوشت : " اي آتش به اذن خدا ساكن و خاموش شو" و آن را انداخت در آتش و آتش در همان لحظه ساكت و خاموش شد .اين نمونه كوچكي بود از غلو‌هاي اهل سنت در باره خليفه دوم . اگر خداي نخواسته يكي از شيعيان عين همين مطالب را در باره امير المؤمنين يا يكي ديگر از ائمه عليهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به غلو كرده و فتوي به كفر او مي‌دهند .آهاي وهابي ها ! شما چه جوابي به اين مطالب داريد؟؟.. از شما که اين فضايل را بيان کردين ممنونم و تشکر مي کتم اما سوالي برايم پيش امد چرا جناب خليفه با اين همه معجزات در جنگ احد ان شلاق زمين کش خود را بيرون نياوردند و ترجيح دادن به سرعت فرار کنند خب شايد احتمالا شلاق تا آن روز کشف نشده بود! اگر شیعه اینها را نقل کند می شود غالی و اگر اهل سنت نقل کند می شود کرامت! من از اهل سنت انتظار جواب دادن به این مطلب را ندارم ولی انتظار دارم کمی تفکر و تعقل کنند در مورد همه مطالب این وبلاگ.. ..

:: برچسب‌ها: کرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت , صداي عمر از مدينه تا فسا رسيد , کرامات خلفای اهل سنت , غلوهای اهل سنت , آیا اهل سنت عمر بن خطاب را شجاع می دانند , سایت وااسلاماه , دروغ سایت وااسلاماه , شخصیت عمر بن خطاب , راه سخت نجات , اهل سنت زاهدان , اهل سنت خواف , آیا شیعه غالی است , چرا اهل سنت تعصب دارد , آیا عمر بن خطاب فضیلت دارد , فراریان جنگ حنین چه کسانی بودند , مولوی عبدالحمید , مناظره شیعه و سنی , مولوی خیرشاهی , فراریان جنگ احد چه کسانی بودند , سایتهای اهل سنت , سنت2 , اهل سنت بخوانند , اهل تشیع یا اهل تسنن , محمد اسلامی , شبهات اهل سنت , شبهات وهابیت , جوان شیعی , شیعه جواب می دهد , آیا اهل سنت حق است , روایات در مورد فضایل عمر بن خطاب , omar ‎ibn khatab , ,



کدامین امت؟
نوشته شده در جمعه 17 بهمن 1393
بازدید : 1386
نویسنده : محمد اسلامی
وقتی پرسیدم، جوابش قانع کننده نبود یعنی جوابی نداشت، شایدم تا به حال این سوال را نشنیده بود. روایتی از حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم آوردم که حضرت میفرمایند: در آخرالزمان امت من به هفتادو سه فرقه تقسیم میشوند که تنها یک فرقه اهل نجات هست.. مذهبش را پرسیدم گفت شافعی هستم، گفتم با سخن حضرت رسول اعظم(ص) که یک فرقه اهل نجات هست کدام مذهب را حق وراه نجات میدانی؟ اگر مذهب شافعی را راه نجات بدانی پس حنفی و حنبلی ومالکی و غیره راه گمراهیست! پس جوابت چیست؟ جوابی نداشت پس به توجیح کردن افتاد وگفت: نه ما همه یکی هستیم ومذهبمان سنی است! از او پرسیدم منظور از مذهب چیست؟ یعنی راه و روش، روش حنفی ها از مالکیها وحنفیها و حنبلی ها فرق میکند مثل ایستادن در نماز که مالکی ها دستهایشان را می اندازند و مذهبی دست بسته و روی ناف میگیرد مذهبی زیر ناف و مذهبی روی سینه! پس این یعنی مذهب شما فرق میکند اگر چه ریشه اش یکیست مثل مذاهب مختلف شیعه. واگر شما یکی هستید مذاهب گوناگون شیعه هم یکیست پس برای من این هفتادو سه فرقه را بشمار؟ من که شیعه اثنی عشری هستم میگویم مذهب حقه بین شیعه، همان شیعه امامی یا اثنی عشری است و دلیلش هم در کتب اهل سنت آمده است هم کتب شیعه وآن هم این است که به این مضمون که رسول اعظم (ص) میفرمایند بعد از من دوازده خلیفه تا روز قیامت بر مردم خلافت میکنند ودر بعضی روایات اسامی دوازده امام را هم برده اند.آری این روایت دلیل بر حق بودن شیعه دوازده امامیست شاید که هدایت شوید.. از سخنم ناراحت شد انگار دوست نداشت به این صراحت بگویم شیعه بر حق است، ولی این حقیقتی بود که باید میگفتم هر چند بعضی حقایق تلخ اند. از همدیگر خدا حافظی کردیم و من یاعلی گفتم و او برگشت یا الله گفت! از چشمانش فهمیدم باز میگردد البته دست پر، منم همچنان منتظر بودم....

:: برچسب‌ها: شیعه إثنی عشری , هفتاد سه فرقه , امت اسلامی , مذهب شافعی , مذهب حنبلی , مذهب حنفی , مذهب مالکی , مذهب شیعه امامیه , شیعه جعفری , اهل سنت , مذهب اهل سنت وجماعت , تابعین حضرت رسول(ص) , مناظره شیعه و سنی , اهل سنت یا شیعه؟ , شیعه بر حق است , فقط حیدر امیرالمومنین است , شیعه دوازده امامی , وبلاگ مذهبی , محمد اسلامی , من عاشق محمدم , حامی حضرت رسول اعظم(ص) , اهل سنت ایران , شیوخ عرب , خلفای راشدین , ابوبکر بن ابی قحافه , عمر بن خطاب , زیاد بن ابی , عبیدالله بن زیاد , زیاد بن ابی سفیان , کرمانشاه , شافعی مذهبان , کردستان , کردهای شافعی , سیستان وبلوچستان , مولوی مراد زهی , مولوی اسماعیل زهی , دکتر پردل , مولوی پردل , استاد پردل , آخوند چینی , سلمان حدادی , مولوی سلمان حدادی , شیعه شده ها , استاد محمد اسلامی , محمد اسلامی قزوینی , حاج آقا صالحی , امام جمعه آبگرم , روستای ساغران علیا , ساغران علیا , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 66 صفحه بعد